سخنان ريچارد باخ
سخنان ريچارد باخ
آنچه شما را به خانوادهتان پيوند ميدهد، رابطهي خونيتان نيست، بلكه ارج و لذتي است كه در زندگي با يكديگر احساس ميكنيد.
براي بسياري از مرغان، تنها خوردن غذا مهم است و پرواز اهميتي ندارد.
اكنون دليلي براي زيستن داريم، زيستن براي آموختن، براي اكتشاف و براي رهايي!
تنها قانون درست آن است كه به آزادي منتهي شود؛ قانون ديگري وجود ندارد.
چرا دشوارترين كار در جهان اين است كه به پرنده اي اين باور را بدهي كه آزاد است؟
تو نياز داري كه به شناختن خود ادامه دهي؛ هر روز كمي بيشتر از روز پيش.
بهشت، يك مكان نيست و يك زمان هم نيست؛ بهشت يعني كامل شدن.
هميشه عملي است زماني كه مي فهمي چه مي كني.
ما آزاديم به هر كجا كه مايليم برويم و آنچه كه هستيم باشيم.
ما مي توانيم خود را از اسارت ناداني آزاد كنيم. مي توانيم خود را به عنوان آفريده هايي با شعور و با فضيلت و داراي مهارت بازشناسيم. مي توانيم رهايي يابيم! مي توانيم پرواز را بياموزيم.
آنچه كه ديدگانت به تو مي گويند باور نكن. همه ي آنچه كه مي تواني ببيني محدود است. با ادراك خود بنگر، آنچه را كه آموخته اي بشناس.
من افتخار نمي خواهم؛ آرزوي رهبري ندارم؛ فقط مي خواهم آنچه را يافته ام با ديگران در ميان بگذارم و افق هاي آينده را كه به همه ي ما تعلق دارد به آنها نشان دهم.
يگانه راه دوري از گزينش هاي هراس آور، ترك مردمان و گوشه نشيني است كه خود، گزينشي هراس آور است.
دگرگوني ناچيز امروز به فردايي سراسر ديگرگون راه مي گشايد. به آنان كه در زندگي راههايي دشوار و والا پي مي گيرند، پاداشي برتر ارزاني خواهد شد، هر چند پس از گذشت سالها.
هر چه اوج مي گيريم، چشم اندازمان گسترده تر مي شود و گزينش ها و دوراهي ها و ميان برها را بهتر مي بينيم و هر چه فرود بياييم، چشم اندازمان را از دست مي دهيم و هنگام فرود، درك و دريافتمان از گزينش هاي ديگر بر باد مي رود. حواسمان پي جزئيات مي رود: جزئيات روزمره ي ساعت به ساعت و دقيقه به دقيقه و به اين ترتيب، زندگي هاي همتا را فراموش مي كنيم.
از خداحافظي كردن نترسيد؛ يك خداحافظي، پيش از آنكه بتوانيد دوباره يكديگر را ببينيد لازم است و ديدار دوباره، پس از دقايق دوره هاي زندگي، مسلماً براي كساني است كه دوست هستند.
نشانه ي ناداني شما، ژرفاي باور شما به نبودن دادگري و تراژدي است. آنچه كرمِ صدپا زندگي مي نامد، استاد به آن پروانه مي گويد.
زندگي من يك زندگي آزاد است، اما برخي اوقات احساس تنهايي در آن رشد مي كند.
مي خواهم باور كنم كه در سطحي ديگر، اصلي ديگر هم هست.
تنها آموزه ي مهم اين است كه در راه خود گام برمي دارم و آنچه مي خواهم انجام مي دهم.
كودكان، مشتاقند و بزرگسالان، هوشيار.
هر آنچه كه يك استاد مي گويد، واژه هايي زيبا هستند كه نمي توانند او را رهايي بخشند؛ آنهم از نخستين حمله ي يك سگ هار در يك چراگاه.
مردن مانند شيرجه زدن در يك درياچه ي ژرف در يك روز گرم است. در اين شيرجه، شوكِ آن تغيير سرد و برنده وجود دارد، درد آن يك ثانيه است و سپس، پذيرش شناوري در حقيقت است.
در درون هر يك از ما توان سازگاري با تندرستي و بيماري، توانگري و فقر، آزادي و بردگي نهفته است. اين ما هستيم كه آنها را در سلطه داريم نه ديگران.
ما براي پرواز به هواپيما نياز نداريم. لازم نيست از ديوار بگذريم و يا به سياره هاي ديگر سفر كنيم. اگر بخواهيم مي توانيم بياموزيم كه چگونه بدون بهره گيري از ماشين ها به هرجا مي خواهيم برويم.
مسلماً مي توان خود را كنار كشيد! چنانچه ديدگاهت درباره ي چگونگي اجراي هر كاري كه دوست داري تغيير كند، مي تواني آن كار را رها كني.
راهي را كه شادمانه به پايان مي رساني، به طور رايج، افراد ناآگاه درك نمي كنند و به همين دليل تو را ديوانه خواهند خواند.
دانش، پي بردن به آن چيزي است كه از پيش مي دانستي؛ انجام دادن، نشان دادن آن چيزي است كه مي داني؛ آموختن، يادآوري به ديگران است كه خودِ آنها به همان حد خوبي كه تو مي داني، مي دانند.
آسانترين پرسش ها، ژرفترين آن است. كجا به دنيا آمده اي؟ خانه ات كجاست؟ به كجا مي روي؟ چه كار مي كني؟ گاهي در اين باره بينديش و ببين كه پاسخها تغيير مي كنند.
آنچه را كه بيش از هر چيز به يادگيريش نيازمندي بهتر تدريس مي كني.
زندگي كن؛ هرگز از اين موضوع كه در مورد آنچه مي كني و يا مي گويي، در سراسر جهان مطالبي انتشار يابد، شرمنده نباش؛ حتي اگر آنچه انتشار يافته حقيقت نداشته باشد.
دوستانت در نخستين لحظه ي ديدار، تو را خواهند شناخت؛ بهتر از آشنايانت كه تو را در طي هزار سال بشناسند.
بهترين راه فرار از مسئوليت اين است كه بگويي، من مسئوليت هايي دارم.
از آينده هاي امكان پذير روي نگردان، مگر آنكه مطمئن شوي هيچ چيزي براي يادگيري از آنها نداري.
هميشه مختاري كه باورت را تغيير دهي و آينده اي متفاوت را برگزيني.
چيزي به نام يك مشكل وجود ندارد كه در دستهايش برايت هديه اي نداشته باشد.
انسان به تنها بودن عادت مي كند، اما تنها براي يك روز آن را مي شكند و سپس دوباره به آن عادت مي كند، دوباره از نو.
از جمعيت به اندازه ي كافي كشيده ام، حتي زماني كه شادمان هستند... و اگر بترسند، شخصي را به دار مي آويزند و يا او را پرستش مي كنند.
حلقه اي كه خانواده ي حقيقي تو را بهم مي پيوندد، هم خوني نيست، بلكه احترام و شادماني است كه نسبت به زندگي يكديگر دارند.
وقتي كه مي داني هيچ چيز در اين سياره نمي تواند مزاحمتي برايت ايجاد كند... ديگر ماجراجويي وجود ندارد.
اگر شادي تو در گرو چيزي است كه ديگري دارد، حدس مي زنم كه تو نيز يك مشكل داري.
براي محدوديتهاي خود استدلال بياور و مسلماً آنها از آنِ تو هستند.
شاگردان، چيزهاي ساده را دشوار مي كنند.
آنچه را كه شعبده باز مي داند بياموز، آنگاه ديگر شعبده اي نخواهد بود.
در مورد جمعيت مردم نگران نباش؛ تا زماني كه نخواهي نمي توانند تو را لمس كنند.
كمي بزرگنمايي در همه ي ما هست، وگرنه هدفي براي استاد شدن نداشتيم.
نمي توانم بدون آموختن هر آنچه در طي دوره ي زندگيم براي آموختن آن آمده ام، بروم.
اگر به راستي مي خواهي يك ابر را از زندگيت بزدايي، نبايد يك توده ي بزرگ از آن بسازي؛ فقط آسوده باش و آن را از انديشه ات پاك كن؛ اين تنها كاري است كه بايد انجام داد.
هرگز آرزويي به تو داده نشده، مگر آنكه توانايي به حقيقت درآوردن آن هم داده شده باشد. هر چند بايد براي رسيدن به آن كار كني.
زماني كه پرسش هايت را به خوبي بيان كني، خودشان پاسخ خود هستند.
اگر براي مدتي تمرين كنيد كه تخيلي باشيد، خواهيد دانست كه شخصيت هاي تخيلي گاهي وقتها از مردمي با بدنها و ضربان قلب، حقيقي تر هستند.
وجدان شما، ابزار سنجش درست شما از خودخواهي تان است؛ با دقت به آن گوش دهيد.
خود ما برمي گزينيم كه صدمه بزنيم و يا صدمه ببينيم.
همه ي ما آزاديم هر آنچه كه مي خواهيم انجام دهيم.
هر شخصي، همه ي پيشامدهاي زندگي شما اينجا هستند، زيرا شما آنها را به اينجا كشانده ايد.
تنها همان كه هستي، باقي بمان؛ آرام و شفاف و درخشان.
جايي كه انديشه ي تو هست، تجربه ي تو نيز هست؛ انسان همان گونه است كه مي انديشد؛ از هرچه كه مي ترسم به سرم مي آيد.
حقيقتي را كه بازگو مي كني، نه گذشته اي دارد و نه آينده اي، آن هست و اين تمام چيزي است كه براي بودن نياز دارد.
من وجود ندارم كه جهان را تحت تاثير قرار دهم، وجود دارم كه زندگيم را به شيوه اي بگذرانم كه مرا شادمان سازد.
نود درصد از مخاطبين خود را از دست مي دهي، مگر آنكه ياد بگيري سخنت را كوتاه نگاه داري.
كسي نمي تواند ما را از آنچه كه مايل به انجامش هستيم بازدارد.
همه ي ما در اين جهان، فريبكار هستيم، همه ي ما وانمود به بودن چيزي مي كنيم كه نيستيم.
هر دشواري كه در زندگي شماست، در نهان، هديهاي براي شما دارد.
دير يا زود، كساني برنده ميشوند كه ميپندارند ميتوانند برنده شوند.
براي اينكه به سرعت انديشه پرواز كنيد و هر جايي كه ميخواهيد، باشيد، نخست بايد به گونهاي آغاز كنيد كه گويي به آنجا وارد شدهايد.




